هنری

هنری-فرهنگی-متفرقه

هنری

هنری-فرهنگی-متفرقه

شعری از پروین اعتصامی

سیر، یک روز طعنه زد به پیاز

 

 
سیر، یک روز طعنه زد به پیاز        که تو مسکین چقدر بد بوئی
گفت، از عیب خویش بی‌خبری     زان ره از خلق، عیب میجوئی
گفتن از زشتروئی دگران              نشود باعث نکوروئی
تو گمان میکنی که شاخ گلی       بصف سرو و لاله میروئی
یا که همبوی مشک تاتاری          یا ز ازهار باغ مینوئی
خویشتن، بی سبب بزرگ مکن     تا هم از ساکنان این کوئی
ره ما، گر کج است و ناهموار        تو خود، این ره چگونه میپوئی
در خود، آن به که نیکتر نگری        اول، آن به که عیب خود گوئی
ما زبونیم و شوخ جامه و پست      تو چرا شوخ تن نمیشوئی

قدرهم را بدانیم...

 
زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند.
پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت.
این بگو مگوها همچنان ادامه داشت تا اینکه یک روز ...
پیرمرد برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل می کند ضبط صوتی را آماده کرد و شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط کرد.
پیر مرد صبح از خواب بیدار شد و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش رفت و او را صدا زد، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته بود!
از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او بود !
        قدر آیینه بدانیم چو هست...                   نه در آن وقت که افتاد و شکست...